این فقط یكی از كلیساهای متعدّد در بیتالمقدّس بود.
زائران مسیحی حق داشتند آزادانه به اماكن متبرّكه رفت و آمد كنند. سالیان سال بود كه زیارت فلسطین، نوعی عبادت یا كفّاره محسوب میشد. همه جای اروپا، انسان كسانی را میدید كه برگهای نخل فلسطین را چلیپاوار، به نشانه زیارت از اماكن متبرّكه، زیور خویش میكردند. پیرز پلومن معتقد بود كه:
این قبیل افراد رخصت داشتند كه از آن پس، تمام عمر سخن دروغ بگویند.
لیكن در 1070 م. تركان، بیتالمقدّس را از چنگ فاطمیون بیرون آوردند و زائران مسیحی از این پس ناقل روایاتی بودند درباره تعدّی تركان و بیحرمتی آنها نسبت اماكن و شخصیّتهای مذهبیشان.
دومین علّت
دومین علّت مستقیم جنگهای صلیبی، تضعیف خطرناك امپراتوری بیزانس بود. امپراتوری مزبور مدّت هفت قرن میان تقاطع بزرگراههای اروپا و آسیا قرار داشت و مانع تهاجم لشكریان آسیایی و خیل جماعات چادرنشین استپها به اروپا بود.
اكنون این امپراتوری بر اثر نفاقهای داخلی، بدعتهای مخرّب و شقاق 1054 م. كه مایه جدایی آن از غرب شده بود، آن قدر ضعیف بود كه دیگر نمیتوانست موفّق به انجام این امر خطیر تاریخی شود؛ در حالی كه بلغارها، پچنگها، كومانها و روسها بر دروازههای اروپایی آن هجوم میبردند، تركان مشغول تكّه تكّه كردن ایالات آسیایی آن امپراتوری بودند.
در 1071 م. سپاهیان بیزانس تقریباً در «مناذگرد» تارومار شدند. تركان سلجوقی ادسا، انطاكیه (1058 م.)، طرسوس، حتّی نیقیه را تسخیر كردند و از آن سوی بوسفور، چشم بر خودِ شهر قسطنطنیه دوختند. امپراتور آلكسیوس اوّل (1081-1118 م.) با امضای عهدنامه خفّتآوری، بخشی از آسیای صغیر را نجات بخشید؛ لیكن برای مقابله با هجومهای بیشتر، فاقد قوای نظامی بود.
اگر قسطنطنیه به دست تركان میافتاد، تمامی اروپای خاوری در برابر لشكریان آنها مفتوح میشد و فتح تور (732 ه .ق.) بینتیجه میماند. آلكسیوس غرور مذهبی را فراموش كرد، سفرایی نزد پاپ اوربانوس دوم و شورای پیاچنتسا گسیل داشت و اروپای لاتین را تشویق كرد تا او را در هزیمت دادن تركان از اروپا یاری كند.
آلكسیوس میگفت كه مبارزه با این جماعت كفّار در خاك آسیا، عاقلانهتر خواهد بود تا آنكه دست روی دست نهند و منتظر سیل آنها از طریق شبه جزیره بالكان به پایتختهای اروپایی باشند.
سومین علّت
سومین علّت مستقیم جنگهای صلیبی، حسّ جاهطلبی شهرهای ایتالیایی مانند «پیزا»، «جنووا»، «ونیز» و «آمالفی» بود كه میخواستند دامنه قدرت تجاری روزافزون خود را بسط دهند.
هنگامی كه نورمانها «سیسیل» را از دست مسلمانان بیرون آوردند (1060-1091 م.) و لشكریان مسیحی حوزه حكومت مسلمانان را در اسپانیا كاهش دادند (از 1085 م.
به بعد)، مدیترانه باختری به روی بازرگانان مسیحی باز شد.
شهرهای ایتالیایی از راه بنادر صادر كننده كالاهای داخلی و مصنوعات ورای آلپ ثروتمند شدند و درصدد برآمدند به برتری مسلمانان در مدیترانه خاوری پایان داده، بازارهای خاور نزدیك را به روی كالاهای اروپای باختری بگشایند. اطّلاع نداریم كه این سوداگران ایتالیایی تا چه حد به شخص پاپ تقرّب داشتند.
تصمیم نهایی از جانب خود اوربانوس گرفته شد
این فكر به ذهن سایر پاپها هم خطور كرده بود؛ مثلاً ژربر كه به اسم سیلوستر دوم مقام پاپی را احراز كرد، از عالم مسیحیّت خواستار نجات بیتالمقدّس شد و بنا به اصرار او جماعتی از مبارزان مسیحی ـ بینتیجه ـ قدم به خاك سوریه گذاشتند. (حدود 1001 م.)
گرگوریوس هفتم در گرماگرم مبارزه سختی با هانری چهارم گفته بود:
جان بركف نهادن در راه نجات اماكن متبرّكه در نظر من، به مراتب خوشتر است تا حكومت بر عالمی.
هنگامی كه اوربانوس در مارس 1095 م. ریاست «شورای پیاچنتسا» را به عهده گرفت، آتش آن مبارزه هنوز سرد نشده بود.
در این شورا اوربانوس به حمایت از تقاضای سفیران «آلكسیوس» سخن گفت؛ امّا توصیه كرد تا زمانی كه مجمع عظیمتری به نمایندگی از جانب قاطبه مسیحیان برای اعلام جنگ علیه اسلام تشكیل نشده است، در گرفتن تصمیم شتاب نورزند. احاطه وی بر اوضاع زیادتر از آن بود كه تصوّر كند در چنین امر خطیری، در یك سرزمین دوردست، پیروزی مسیحیان قطعی باشد.
بیشك اوربانوس پیشبینی میكرد كه شكست در این مهم به حیثیّت مسیحیّت و كلیسا سخت لطمه خواهد زد.
شاید اشتیاق داشت كه جنگجویی نامرتّب بارونهای فئودال و دزدان دریایی نورمان را به صورت مبارزهای مقدّس درآورد و اروپا و امپراتوری بیزانس را از خطر مسلمانان برهاند.
آرزوی اوربانوس آن بود كه كلیسای شرقی را دوباره به زیر سلطه حكومت پاپی و عالم مسیحی را به صورت جهان نیرومندی تحت فرمان پاپها درآورد و بار دیگر شهر رم را به پایتخت جهان مبدّل كند. این مفهوم ذهنی ناشی از نهایت دولتمردی بود.
از مارس تا اكتبر 1095 م. اوربانوس به سیاحت در ایتالیای شمالی و فرانسه جنوبی مشغول بود و از امرا و بزرگان قوم، برای كمك ضروری در این راه نظر خواست. در كلرمون، واقع در اوورنی، شورای تاریخی روحانی اجلاس كرد، هر چند كه یك روز سرد ماه نوامبر بود، هزاران نفر از مردم نواحی و جوامع مختلف چادرهای خود را در میان صحرا برافراشتند و چنان اجتماع عظیمی برپا شد كه هیچ تالاری گنجایش آن همه مردم را نداشت.
پاپ خطاب به حاضران چنین گفت:
ای نژاد فرانك! نژاد محبوب و برگزیده خدا!... از مرزهای اورشلیم و از جانب قسطنطنیه خبر غمانگیزی آوردهاند كه قومی ملعون به كلّی از خدا بیخبر جابرانه بر اراضی این مسیحیان هجوم برده و با ویرانی و ایجاد آتش سوزی مردم را از زاد و بومشان بیرون راندهاند.
اینان جماعتی از اُسرا را به مملكت خویش برده و بخشی از آنها را زیر شكنجههای بیرحمانه به قتل رساندهاند.
این مردم! محرابها را با لوث وجود خویش آلوده میسازند و سپس آنها را ویران میكنند. قلمرو یونانیان اكنون به دست آنها تكّه تكّه شده است و یونانیان از آن اراضی وسیعی كه پیمودن سراسر آن حتّی بیش از دو ماه طول میكشد، محروم شدهاند.
اكنون اگر شما رنج قصاص این اعمال ناحق و بازگرفتن این اراضی را بر خود هموار نسازید، این مهم از دست چه كسی ساخته است؛ آری شمایید كه خداوند به الطاف خویش بیش از دیگران، حشمت در جنگاوری، شجاعت عظیم و نیرو به شما ارزانی داشته است تا سر مردمی را كه در مقام مخالفت با شما قد علم میكنند، بر خاك بسایید.
بگذارید كردار نیاكان شما ـ جلال و عظمت شارلمانی و سایر شهریاران این سرزمین ـ مشوّق شما باشد. بگذارید مزار مقدّس منجی و خداوندگار ما كه اكنون در تصرّف اقوام پلید است و اماكن متبرّكهای كه اكنون ملوّث شده است، شما را برانگیزد... بگذارید هیچگونه تشویشی در امور خانوادگی و هیج نوع تملّكی شما را از این امر خطیر باز ندارد.
زیرا در این سرزمینی كه اكنون شما در آن سكنا دارید و از همه سو دریا و قلّه كوهها آن را دربرگرفته است، برای نفوس عظیم شما بسیار تنگ است.
خوراكی كه از آن عاید میشود، به سختی تكاپوی نیازهای مردمی را كه به كار كشت مشغولند، میكند.
از این روست كه شما یكدیگر را میكشید و میدرید، به جنگ دست میبرید و بسیاری از شماها در این زد و خورد داخلی به هلاكت میرسید.
بنابراین بگذارید نفرت از میان شما رخت بربندد؛ بگذارید كشاكشهای شما پایان یابد. قدم در طریق كلیسای قیامت نهید؛ آن سرزمین را از چنگ قومی تبهكار بیرون آورید و خود بر آن استیلا یابید، اورشلیم بهشتی است آكنده از لذّات و نعمتها، سرزمینی است به مراتب ثمربخشتر از همه سرزمینها.
آن شهر شاهی، كه در قلب عالم قرار گرفته است، از شما تمنّا دارد كه به یاریاش بشتابید. مشتاقانه رنج این سفر را برای آمرزش گناهان خویش تقبّل كنید و در عوض، به حشمت فناناپذیر ملكوت الهی پشتگرم باشید.
از میان جمعیّت غریو پر هیجانی به آسمان برخاست كه: «مشیّت خدا چنین است» اوربانوس نیز با آنها هم آواز شد و از ایشان تقاضا كرد كه این جمله را شعار نبرد خود سازند و به افرادی كه حاضر به شركت در جنگ صلیبی شده بودند، دستور داد كه بر روی سینه یا پیشانی خویش علامت صلیب را نقش كنند.
ویلیام آو ممزبری مینویسد:
بیدرنگ پارهای از خواص جلو پای پاپ به زانو افتادند و جان و مال خویش را وقف خدمت به خدا كردند.
هزاران نفر از عوام نیز به همین سان پیمان بستند. رهبانان و زاهدان از گوشه عزلت به درآمدند تا در واقع و به معنی كلمه، مجاهدان لشكر مسیح باشند.
پاپ پر جنبوجوش از آن محل روبهسوی دیگر شهرها نهاد كه از جمله «تور»، «بوردو»، «تولوز»، «مونپلیه» و «نیم» ... او مدّت نُه ماه مردم را به شركت در جنگ صلیبی تشویق میكرد. هنگامی كه پاپ بعد از دو سال غیبت به رم بازگشت، مردمان آن شهر كه كمتر از دیگر شهرهای مسیحی دیندار بودند، مقدمش را با شور تمام پذیرا شدند.
اوربانوس، بدون مواجهه با مخالفت شدیدی برای آزاد ساختن صلیبیون از بند تعهّداتی كه مانع از شروع جنگ صلیبی میشد، اختیارات لازم را به دست گرفت.
وی به عموم صلیبیون این امتیاز را تفویض كرد كه از این پس در دادگاههای كلیسایی محاكمه شوند، نه در محاكم اربابی و تضمین كرد كه در غیاب آنها اسقفان هر محل، حافظ دارایی آنها باشند. وی به موجب فرمانی ـ هر چند كه كاملاً ضمانت اجرایی نداشت ـ همه جنگهای مسیحیان را ممنوع كرد و فوق قوانین مربوط به تبعیّت و سرسپردگی فئودال، اصل جدیدی برای فرمانبرداری وضع كرد.
اكنون اروپا بیش از پیش متّحد شده بود و اوربانوس دوم خویشتن را، دست كم از لحاظ نظری، مالك الرّقاب شایسته و مقبول سلاطین اروپا میدید. تمامی جهان مسیحی به طرزی بیسابقه به جنبش درآمد و با شور فراوانی خود را برای جنگ مقدّس با عالم اسلام آماده ساخت.
منابع :
encyclopaediaislamica.com
مؤسسه فرهنگی موعود عصر(عج) mouood.org
باشگاه اندیشه bashgah.net
ویکیپدیا
نظرات شما عزیزان: